مسافرت يك روزه
چهارشنبه بعد از خوردن صبحانه، پيمان كه از سركار اومد، براي ختم مادر زنعموم راهي دامغان شديم واي چه جاده خطرناك و بدي بود بايد از شهرهاي ورامين، پاكدشت، گرمسار و سمنان ميگذشتيم، آبتين هم تو جاده دنبال مار و عقرب ميگشت آخه پيمان بهش گفته بود اينجا مار و عقرب داره خلاصه حسابي سركار بود هوا خيلي گرم بود ما ساعت ۱۱ راه افتاديم ساعت ۱۷ رسيديم، ولي داغون شديم آبتين هم خستهشدهبود. بعد از ختم آبتين مدام ميگفت مامان گلوم ميسوزه من فكر كردم سرما خورده ولي چشمتون روز بد نبينه چند دقيقه بعدش آبتين شروع كرد به استفراغ بچهام خيلي اذيت شد، فكر كنم گرمازده شده بود، البته كمي در خوردن هم زيادهروي كرده بود،عموم معاي...
نویسنده :
شراره
11:42