آبتينآبتين، تا این لحظه: 16 سال و 2 ماه و 15 روز سن داره

آبتین زندگی مامان

مسافرت يك روزه

1390/2/3 11:42
نویسنده : شراره
265 بازدید
اشتراک گذاری
چهارشنبه بعد از خوردن صبحانه، پيمان كه از سركار اومد، براي ختم مادر زن‌عموم راهي دامغان شديم واي چه جاده خطرناك و بدي بود بايد از شهر‌هاي ورامين، پاكدشت، گرمسار و سمنان مي‌گذشتيم، آبتين هم تو جاده دنبال مار و عقرب مي‌گشت آخه پيمان بهش گفته بود اينجا مار و عقرب داره خلاصه حسابي سركار بود هوا خيلي گرم بود ما ساعت ۱۱ راه افتاديم ساعت ۱۷ رسيديم، ولي داغون شديم آبتين هم خسته‌شده‌بود. بعد از ختم آبتين مدام مي‌گفت مامان گلوم مي‌سوزه من فكر كردم سرما خورده ولي چشمتون روز بد نبينه چند دقيقه بعدش آبتين شروع كرد به استفراغ بچه‌ام خيلي اذيت شد، فكر كنم گرمازده شد‌ه بود، البته كمي در خوردن هم زياده‌روي كرده بود،عموم معاينه‌اش كرد گفت چيزي نيست فقط فعلاً هيچي بهش نده بخوره منهم اطاعت كردم ولي آبتين تشنه‌اش بود كمي بهش آب دادم ولي متاسفانه آب بالا اورد خيلي روز و شب بدي‌بود بعد از شام راهي شديم به سمت تهران ولي خيلي خسته‌شديم آبتين هم تب كرده بود توي دلم خودم لعنت مي‌كردم چرا رفتم ولي خوب مجبور بودم كسي هم نبود آبتين نگه داره
پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)