آبتينآبتين، تا این لحظه: 16 سال و 2 ماه و 11 روز سن داره

آبتین زندگی مامان

جشن تولد

امروز تولد آبتين اما به دليل اينكه پدرم آنژيو قلب شده جشن تولد آبتين را جمعه هفته بعد توي خونه مي‌گيريم روز دوشنبه هم توي مهد براش جشن تولد مي‌گيرند به دليل اينكه مهدشون روز‌هاي دوشنبه را براي جشن تولد بچه ها اختصاص داده، كلي هم سفارش دادند 4 كيلو كيك 70 ظرف يكبارمصرف(پيش‌دستي و چنگال) 70 كادو براي بچه‌هاي مهد، خوراكي كه من قراره ذرت بو داده براشون بگيرم. ديروز با پيمان و آبتين رفتيم كيكش سفارش داديم كيكش يك موشك كه داره به فضا پرتاب مي‌شه خودش اونو انتخاب كرده آخه به فضانوردي، سفينه و موشك خيلي علاقه داره (مشتري پرو پا قرص مجله‌هايي كه براي پيمان از ناسا ارسال مي&z...
6 اسفند 1390

پسر حرف گوش نكن

آبتين تازگي‌ها اصلا به حرف‌هاي من توجه نمي‌كنه  هرچيزي صدبار بايد بهش بگم ديروز براي اولين بار مجبور شدم به خاطر حرف گوش نكردنش و كارهاي بدي كه انجام مي‌داد تنبيهش كنم با اجازتون چندتا نيشگون از پاش گرفتم بعدش خودم خيلي ناراحت شدم ولي ديگه نمي‌دونستم بايد چه كار كنم نه تشويق نه محروم كردن از بعضي چيزهايي كه دوست داره جواب نمي‌داد حتي ترسوندنش از آمپول راستش كم آوردم بايد چندتا كتاب در مورد اين موضوع بخرم اگر كتابي به نظرتون مي رسيد يا راه حلي كه اثربخش باشه به من بگوييد و من راهنمايي كنيد ممنون مي‌شم. ...
3 اسفند 1390

كتاب

اين هفته شركت ما نمايشگاه كتاب گذاشته با 50% تخفيف من هم براي آبتين مقداري كتاب خريدم يك سري كتاب‌هاي به من بگو چرا 4 جلدي بود يك سري كتاب‌هاي شاهنامه مخصوصا كودكان و نوجوانان و چندتا كتاب شعر و چندتا كتاب مفاهيم و هوش كتاب‌هاي مفاهيم و هوش همون شب اول حل كرد  بعد چيزي كه برام جالب بود خيلي كتاب‌هاي شاهنامه توجهش را جلب كرد و از اين بابت خوشحال شدم ...
3 اسفند 1390

نی نی

آبتين تازگي‌ها تا يك بچه ميبينه به من مي‌گه مي‌شه براي من يك ني‌ني واقعي بخري نمي‌دونم اين حرف كي توي دهنش انداخته من هم خيلي راحت مي‌گم نه پول ندارم (خوب دروغ كه نمي‌گم واقعاً داشتن بچه توي اين دوره زمونه پول مي‌خواد اونهم فراوون) آبتين هم مي‌گه خوب برو از بانك پول بگير  و همينطور مكالمه ما ادامه پيدا مي‌كنه تا من مجبور بشم حواسشو به يك چيز ديگه پرت كنم كه دست از سرم برداره ولي واقعاً وقتي بهش فكر مي‌كنم كه دوباره بخوام بچه دار بشم مو به بدنم سيخ مي‌شه   اميدورام خدا همين يكي‌ براي من نگهداره. آمين ...
12 بهمن 1390

كيش

در مدت زماني كه پست نگذاشتم يك هفته‌اي رفته‌بوديم كيش، به آبتين خيلي خوش گذشت مخصوصاً باغ‌وحش و پارك دلفين‌ها و آكواريم خيلي دوست داشت بعد به خاطر هواي پاكش آبتين اصلاً نه آبريزش بيني داشت نه سرفه مي‌كرد متوجه شدم تمام اين ها به خاطر آلودگي هواست به خاطر آرامش محيطش آبتين خيلي خوب بود وقتي مي‌خواستيم برگرديم مي‌گفت مي‌شه همينجا بمونيم دوست نداشت برگرده. توي اين سفر ما با همكار پيمان و خانواده‌اش همسفر بوديم اونها يك بچه داشتن كه 18 ماهش بود اسمش اميرحسام بود پسر با مزه‌اي بود بچه كمي لپ داشت آبتين هم كه قاتل لپ بچه‌هاست هي مي‌رفت مي‌اومد لپ اين بچه مي‌كند حسابي لپش سرخ شده...
11 بهمن 1390

بازي كامپيوتري

آبتين تازگي ها به باز‌ي‌هاي كامپيوتري و  موبايل خيلي علاقه‌مند شده البته من نميخوام زياد وقتش با اين چيزها بگذرونه بازي angry bird بهتر از من و پيمان بازي مي‌كنه اينقدر قشنگ اين كلمه تلفظ مي‌كنه آدم دلش نمياد وقتي خواهش مي‌كنه كه با اون بازي كنه مخالفت كنه البته حربه خوبي شده چون وقتي بخواهد بازي كامپيوتري كنه بايد تمام اتاقش تميز و مرتب كنه بعد غذاشو خوب بخوره تا من اجازه بدم بازي كنه ...
9 بهمن 1390

امام رضا

آبتين به امام مي‌گه امه مثلاً امه رضا امه حسين توي محرم آبتين هر دسته يا تكيه‌اي كه مي‌ديد مي‌گفت اينجا امه حسين داره بعد يك چيز عجيبي آبتين به امام رضا علاقه‌ خاصي داره هر وقت تلويزيون مرقد امام رضا نشون مي‌ده يك جور عجيبي به تصوير نگاه مي‌كنه بعد دستشو به سينه مي‌زاره و تعظيم مي‌كنه من اولين بار كه ديدم خيلي تعجب كردم بعد فهميدم وقتي آبتين خونه مامان بوده تقريباً يكسال و نيم پيش صبحا يك برنامه تلويزيوني بارگاه امام رضا نشون مي‌داده و مامان اين كار مي كرده و به امام رضا سلام مي‌داده آبتين هم ياد گرفته بعضي وقت‌ها هم مي‌گه مامان من مي‌بري پيش امه رضا؟ زماني هم كه...
9 بهمن 1390

من آمدم

سلام به دوستان عزيزم چند وقت بود هم خيلي سرم شلوغ بود هم راستشو بخواين زياد حوصله نوشتن نداشتم به هر حال از وقفه به وجود آمده پوزش مي‌خوام.
9 بهمن 1390

اتفاق بد

امروز كه اومدم شركت نزديك دستگاه كارت زني يك اطلاعيه زده‌بودند درخصوص ساعت كاري شاغلين تهران نامه از نفت بود داخل اطلاعيه نوشته ‌بود كه پايان ساعت كاري از 30/14 به 16 تغيير كرده مي‌خواستم از عصبانيت جيغ بزنم آخه چرا اين مسئولين اينقدر بي‌ملاحظه‌اند شب مي‌خوابن صبح تصميم مي‌گيرند ساعت كاري افزايش بدند فكر نمي‌كنند كه ما مادرها بايد با بچه‌هامون چكار كنيم مهد آبتين تا ساعت 6 هستند ولي من آبتين تا ساعت 30/15 ثبت نام كردم يعني به ازاي هر نيم‌ساعت بايد 30 تومان اضافه بدم بماند كه مهدشون همينجوري از همه مهدهاي منطقه شهريه‌اش گرونتره بعدش براي يك روز به در ميان كه پيمان آبتين از مهد ...
1 آذر 1390

شعر

آبتين سرود اي ايران اي مرز پرگهر ياد گرفته البته بعضي از كلماتش نمي‌تونه تلفظ كنه كار ما در اومده از صبح تا شب اين آهنگ تو خونه با صداي بلند مي‌خونه هروقت يك موسيقي رمانتيك هم مي‌بينه مي‌ره گيتارش  مي‌ياره شروع مي‌كنه به آواز خوندن شعرش اينه دوست دارم  دوست دارم دينا دوستت دارم  يك شعر ديگه هم در مورد چراغ راهنمايي ياد گرفته كه هر وقت به چهار راه و چراغ قرمز مي‌رسيم شروع مي‌كنه به خوندن ...
2 آبان 1390