دستشويي
امروز آبتين با حالت گريه و خواب آلوده اومد پيشم گفتم چي شده گفت ميترا جون نگذاشت جيش كنم من هم خيلي عصباني شدم بردمش دستشويي جيشش كرد بعد از مريم جون خواستم ميتراجون صدا كنه سعي كردم كمي به خودم مسلط باشم ميترا كه آمد كمي خسته و بيحال بود فكر كنم كه روزه بود بعد از سلام و احوالپرسي گفتم ميتراجون مشكلي پيش آمده گفت نه چطور گفتم آبتين گريه ميكرد ازش پرسيدم چي شده گفت ميترا جون نمي زاه برم جيش كنم ميترا گفت نه بعد با دستش صورت آبتين بالا گرفت گفت تو كي به من گفتي جيش دارم ، گفت قبل از استخر رفتش دستشويي بعدشم كه از استخر اومد خوابش برد. حالا نميدونم به خاطر روزه داري حوصله نداشته آبتين ببره دستشويي يا واقعا آبتين نگفته بوده جيش داره با اينحال ازش خواستم كه بعد از شنا حتماً آبتين دستشويي ببره چون به علت خوردن آب استخر حسابي مثانهاش پر ميشه يكبار هم به علت اينكه جيش نگرفته بود توي ماشين جيش كرد و حسابي ماشين به كثيف كرد. ميترا گفت باشه حتماً ولي فكر ميكنم زياد خوشش نيومد.بعدش خداحافظي كرديم.