آبتينآبتين، تا این لحظه: 16 سال و 2 ماه و 8 روز سن داره

آبتین زندگی مامان

آغاز سال تحصيلي 90

1390/7/3 22:00
نویسنده : شراره
350 بازدید
اشتراک گذاری

امروز مهد آبتين جشن آغاز سال تحصيلي داشتن براي همين از مادرها هم دعوت كرده‌بودند همراه بچه‌ها در جشن شركت كنند براي ناهار هم قرار شد آنجا باشيم من كه به علت كار زياد نتونستم از ابتداي جشن باشم مجبور شدم آبتين با خودم بيارم شركت تا كمي كارهامو انجام بدم بعد بريم مهد. بماند كه چقدر آبتين توي شركت شيطوني كرد كه طبق معمول من از آوردنش پشيمون شدم يكي از شيرين‌كاري هاشو بگم : توي اتاق مدير ما يك وايت برد هست كه بعضي وقت‌ها كه آبتين مياد شركت و مدير هم توي اتاقش نباشه آبتين ميره اونجا نقاشي مي‌كنه امروز هم گير داده‌بود مي‌خوام برم نقاشي كنم هرچي قلم و كاغذ بهش دادم كه اينجا نقاشي كن فايده نداشت گفتم مديرم توي اتاقشه اجازه نمي‌ده تو بري اونجا نقاشي كني اينقدر اين حرف تكرار كردم خسته شدم ولي آخر سر هم آبتين دوام نياورد رفت توي اتاق مدير و بهش گفت :آقاي مدير اجازه مي‌ديد اينجا نقاشي‌ كنم اون هم توي رودربايستي قرار گرفت گفت بله بيا نقاشي كن ببينم اونهم شروع كرد چندتا به قول خودش كوسه كشيد بعد شروع كرد به توضيح دادن كه اينها كوسه هستند بعدشم از مديرمون تشكر كرد كه گذاشته اونجا نقاشي كنه، من رفتم گفتم آبتين بيا مزاحمشون نشو گفت نه مامان اجازه گرفتم. بالاخره ما ساعت 30/11 رفتيم مهد ديديم  يك آقايي داره براي بچه ها آهنگ مي‌زنه اونها هم وسط مي‌رقصند هرچي به آبتين اصرار كردم برو برقض ازت فيلم بگيرم نرفت چسبيده بود به من مي‌گفت نه تو پيشم بمون خلاصه سر يكي از آهنگ‌ها كه بچه‌ها بايد قطار مي‌شدند بزور آبتين بردم اونهم كم كم يخش باز شد و با بچه شروع كرد به بازي ضمناً صورت بچه‌ها  توسط گريمور گريم شده‌بود ولي چون ما دير رسيده‌بوديم ديگه وقت براي اينكار نبود بعد از رقص ميز ناهار چيدند و از مادرها دعوت كردند براي ناهار غذاي خوشمزه‌اي بود زرشك‌پلو با مرغ بود كه مرغ‌ها رو به تكه‌هاي كوچك برش داده بودند و با زرشك روي برنج ريخته‌بودند خوشبختانه آبتين خوب غذا خورد بعدش هم مجبور شدم آبتين بزارم برگردم شركت آبتين هم كلي گريه كرد. آغاز سال تحصيلي براي تمام بچه‌هاي گل مبارك باشه

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)