داماد
امروز هم آبتين زياد خوب نيست، ديشب هم خوب نخوابيد امروز بردمش مهد خوشبختانه ميتراجون اومده بود خوشحال شدم آبتين اولش كمي نق زد ولي بعد با ميترا رفت سركلاس به پيمان زنگ زدم كه آبتين زود از مهد بگيره زياد حالش خوب نيست. ديشب تلويزيون داشت مراسم عروسي نوه ملكه انگليس رو نشون ميداد آبتين هم داشت نگاه ميكرد و در مورد تصاوير از من سؤال ميكرد من هم توضيح ميدادم وقتي تموم شد آبتين گفت : مامان من هم ميخوام داماد بشم گفتم انشاءا... انشاءا... عزيزم وقتي بزرگ شدي درس خوندي رفتي دانشگاه بعد داماد ميشي بعد پيش خودم فكر ميكردم واقعاً يكروزي آبتين ميخواد ازدواج كنه من ميخوام مادرشوهر بشم تا حالا بهش فكر نكرده بودم واي خداي من آبتين ميخواد داماد بشه قربونش بشم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی