روز بد
امروز آبتين حالش خوب نيست نميدونم چرا آبريزش بينيش بند نمياد الان يك هفته بيشتره آبريزش بيني داره دكتر هم بردمش گفت چيزيش نيست ولي كمي بيحاله صبح كه بردمش مهد با گريه و زاري رفت ميتراجون هم نيومده بود براي همين چندتا مربي باتفاق خانم جوادي (مدير مهدكودك) بزور آبتين از من جداش كردن، خيلي حالم گرفتهاست. اين دو روز كه نيومدم سركار يك عالم كار ريخته رو سرم بعداز ظهر ساعت 15/15 رفتم از مهد بگيرمش ديدم لباسش كثيفه صورتشم كثيفه منهم ناراحت شدم گفتم لطفاً صورت آبتين بشوريد مريم جون گفت امروز ميترا نبوده نتونستن خوب برسن گفتم اين دليل نميشه تازه از صبح تا بعدازظهر آبتين دستشويي نبرده بودن حتماً ا به مدير مهد گزارش ميدمبعد از مهد هم طبق معمول توي اتوبوس خوابش برد تا رسيدم خونه از خستگي مردم. جالبه همين كه رسيديم خونه بيدار شد بعد من نشستم روي مبل به حال خراب و نفس نفس زنان آبتين اومد پيشم گفت مامان چي شده گفتم خسته شدم بامزه ميگه من هم خسته شدم گفتم آخه خيلي فعاليت كردي بخاطر اونه خلاصه اومدم كمي استراحت كنم ولي مگه گذاشت مدام دستش يا روي گونههام بود لپم ميكند يا نازم ميكرد نمي دونم چرا نميخوابيد البته بعد فهميدم بخاطر اين بود كه ببخشيد پي پي نكرده بود خلاصه تاآخر شب پروژه داشتم .