آبتينآبتين، تا این لحظه: 16 سال و 2 ماه و 17 روز سن داره

آبتین زندگی مامان

مورچه

1390/2/5 21:00
نویسنده : شراره
277 بازدید
اشتراک گذاری

امروز كه آبتين از مهد گرفتم ميترا جون (مربيش) گفت از آبتين راضيه خيلي پسر با محبتيه و حرف گوش كنه مخصوصاً خيلي هوادار ميتراست. مي‌گفت آبتين مورچه كلاسه. احساس مي‌كنم آبتين هم به ميترا وابسته شده چون توي خونه بعضي وقتها حرفمو گوش نده مي‌گم به ميترا مي‌گم دوستت نداشته‌باشه زود كار بدشو متوقف مي‌كنه مي‌گه نه نه ميترا منو دوست داشته‌ باشه به ميترا بگو برام (بن تن) بخره. دم در مهد داشتم كيف آبتين مرتب مي‌كردم كه يك دفعه يكي از بچه‌هاي مهد اومد بيرون يك دختر همسن آبتين اسمش مائده بود اينقدر با مزه با هم صحبت مي‌كردن كه دلم نيومد برم ايستادم تا ارتباطشونو ببينم مائده به آبتين مي‌گفت آبتين كتابتو گرفتي آخه ميترا جون بهشون يك كتاب بنام جوجه زرد تپلي داده‌بود آبتين هم گفت آره بعد در مورد كتاب با هم صحبت مي‌كردن آخرش هم گفتم بايد بريم بامزه با هم باباي كردن مائده هم به آبتين مي‌گفت فردا مياي آبتين هم مي‌گفت آره فردا ميام مهد خداس (خداحافظ) توي راه هم توي اتوبوس بخاطر اينكه آبتين نخوابه شروع كردم به خوندن كتاب جوجه زرد تپلي و به جاي حيوانات صداشونو در آوردن و به جاشون صحبت كردن خلاصه صداي گاو و بز و غيره و جالب بود كه اينجوري آبتين زودتر متن كتابو ياد گرفت ولي باز هم آخر داستان آبتين شروع كرد چرت زدن و از خستگي خوابش برد.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)