كلمات جديد
آبتين را كه از مهد گرفتم بردمش خونه مامان زري چون ميخواستم برم درمانگاه آمپول بزنم خيلي درد داشت برگشتم پيش آبتين يكم غذا خوردم رفتيم خونه توي راه خونه با مورچه، گنجشك، گربه صحبت ميكرد كلمه ماشاءا... هم تازه ياد گرفته از روي پله يا جاي بلند كه ميپره خودش به خودش ميگه ماشاءا... ديروز بهش گفتم اين كلمه از كي ياد گرفتي گفت از تو ولي من يادم نمياد همچنين كلمهاي بكار برده باشم بعد رفتيم مغازه كمي خريد كنم آبتين هم گير داد به (CD بت من) من هم براش نخريدم اونهم متوسل شد به آقاي مغازه دار كه ميگفت: آقا من اين CD رو ميخوام، آقا من اين ... مرد مغازهدار گفت : بايد از مامانت اجازه بگيري تا بتوني بخري اومد به من گفت مامان ميتونم اين CD رو بخرم گفتم نه گفت : ميخوام گفتم : اين براي تو زوده تازه يك عالمه CD داري كه هنوز كامل نديدي هروقت يكم بزرگ شدي برات ميخرم باز رفت سراغ آقاي مغازهدار كه من اينو ميخوام آخه خوشله (خوشگله) آقاي مغازه دار هم لبخندي زد گفت تو كه از اون خوشگلتري خودت خبر نداري يكم فكر كرد من خوشلم نه من ميخوام كه ميخوام ، خلاصه با گريه و زاري از مغازه اومديم بيرون تا نصف راه نق زد بعد خودش ميگفت وقتي بزرگ شدم برام CDبت من بخر من ببينم گفتم باشه پسر قشنگم ميخرم عزيز دلم آفرين به تو پسر خوب براي جايزه برات توت فرنگي ميخرم آخه توت فرنگي خيلي دوست داره يك برچسب حيوانات هم براش خريدم رفتيم خونه شروع كرديم برچسبها به در كمدش زدن و اسم حيوانات را به انگليسي تكرار كردن بعدشم شام خورد خوابيد. خيلي خستهبود خوابهاي خوب ببيني عزيز دلم خيلي دوستت دارم