آبتينآبتين، تا این لحظه: 16 سال و 2 ماه و 23 روز سن داره

آبتین زندگی مامان

قور قور

امروز آبتين ساعت 9 صبحانه خورد طبق معمول نان، كره و عسل ساعت 30/11 بهش شيرموز دادم  ساعت 12 راه افتاديم رفتيم استخر 30/12 كلاسش شروع مي‌شه تا 14 امروز چون ميترا نبود من  خودم لباس‌هاش عوض كردم آماده كردمش بره تو استخر خيلي دوست داشتم شنا كردنشو ببينم ولي چون مربيشون مرد نمي‌شد البته روم نشد از مريم سؤال كنم مي‌تونم ببينم يا نه بعد از استخر هم چيزي بهش ندادم بخوره چون ناهار خانه مامان زري بوديم آبتين تا رسيد خانه مامان زري توي راه پله گفت مامان زي ناهار داري شكمم قور قور (قار و قور) مي‌كنه  مامان زري هم كلي قربون صدقش رفته و زود ناهار اورد پسرم بخوره نوش جونت عزيزم ...
16 تير 1390

پارك

عصري آبتين بردم پارك تا بازي كنه ولي من دق داد نمي‌دونم باهاش چي كار كنم؟ اصلا بازي نمي‌كنه مي‌ره طرف سرسره سه تا پله مي‌ره پشيمون مي‌شه بر مي‌گرده دوباره مي‌ره سمت سرسره يك بار با ترس و لرز پله ها رو مي‌ره بالا يك بار سر مي‌خوره دو باره متوقف مي‌شه فقط بچه‌ها رو نگاه مي‌كنه رفتيم تو صف تاب ايستاديم تا نوبتمون بشه تاب بازي كنه همين كه نوبتمون شد سوارش كردم يك هولش دادم شروع كرد به جيغ و داد كه من بيار پايين من هم از شدت عصبانيت و ناراحتي دستشو گرفتم بردمش خونه گفتم ديگه نميارمت پارك دوست داشتم بشينم زار بزنم بچه‌هاي ديگران مي‌ديدم چقدر خوب بازي مي‌كنن افسوس مي‌...
15 تير 1390

كلاس شنا

آبتين از اين هفته كلاس شنا مي‌ره هفته گذشته به خاطر اينكه من مريض بودم نتونستم ببرمش. كلاس‌هاي آبتين روزهاي فرد برگزار مي‌شه. روز جمعه رفتيم منيريه براش مايو و عينك و بازوبند گرفتيم كلي ذوق داشت كه بره شنا البته اولين جلسه كمي براي رفتن توي آب مقاومت كرده ولي بعد پذيرفت. ديروز هم كه مي‌خواسته بره استخر پيمان توي راه بهش گفته از مربي بخواه كه بهت شنا ياده بده بهش بگو عمو بمن شنا ياد بده ظاهراً آبتين هم اين به مربيشون گفته وقتي از استخر برگشت گفتم امروز چيكار كردي گفت عمو (مربيش) كمك كرد شنا كنم اميدوارم همينطور باشه
15 تير 1390

خاله راضيه

از تيرماه آبتين مهدكودك نمي‌گذارم چون توي ماه گذشته مدام مريض بود از دكترش پرسيدم چي كار كنم ، گفت تا وقتي مهد بزاري همين جوريه براي همين تصميم گرفتم فعلاً مهد نزارم براي همين از خاله راضيه (خاله كوچيكه خودم) خواهش كردم بياد پيش آبتين بمونه آخه آبتين خاله راضيه خيلي دوست داره خاله راضيه هم كه جوركش تمام فاميله هركس توي فاميل مشكلي براش پيش بياد خاله مثل فرشته نجات  به كمكش مي‌ره. خاله راضيه يك خانم مجرده كه 50 سال سن داره و خانه داره  و خلي هم مهربونه براي همين براي نگهداشتن آبتين مشكلي نداره. البته مردادماه نيست فكر كنم مجبور بشم دوباره بزارمش مهد اميدوارم مريض نشه  . خاله راضيه از زحماتي ...
15 تير 1390

شنا

اين هفته آبتين مهد رفت از ديروز هم مهد اعلام كرده كلاس‌هاي آموزش شنا از اول تيرماه برگزار مي‌شه نمي‌دونم آبتين بفرستم يا نه؟ خيلي دوست دارم شنا ياد بگيره خودش هم مي‌گه برام مايو بخر برم استخر شنا كنم ...
30 خرداد 1390

مريضي

اين چند وقت من و آبتين مدام مريض بوديم يا من مريض شدم يا آبتين براي همين اصلاً حوصله گذاشتن پست نداشتم فعلاً هم آبتين به توصيه پزشكش مهد نمي‌ره تا كمي از نظر بدني قوي بشه بچه خيلي ضعيف شده ...
23 خرداد 1390