فروردينماه به علت اينكه پيمان تا 15 تعطيل بود آبتين مهد نگذاشتم 15 روز باقيمانده پيش مامان خودم و مامان پيمان بود امروز آبتين خونه مامان زري بود عصر كه رفتم دنبالش عمه فرزانه پيش آبتين بود تا رسيدم آبتين ميگفت جيش داره داد ميزنه يعني من جيش دارم حالا دو ساعت عمه فرزانه با ايشان پروژه داشته كه آقا آبتين بره دستشويي خلاصه رفتيم دستشويي توي دستشويي كارهايي كه كرده داره گزارش ميده: مامان با عمه فرزانه رفتم توي حياط اسكوتر بازي كردم بعدش ماشين عمه فرزانه با هم شستيم ... حاضرش كردم كه بريم خونه حالا مگه از پاي كامپيوتر بلند ميشه : مامان بزار يك كوچولو ديگه انگري برد بازي كنم بعد ميريم بالاخره راضيش كردم كه با م...